جدول جو
جدول جو

معنی هم وزن - جستجوی لغت در جدول جو

هم وزن
دو تن یا دو چیز که به یک وزن باشند، هم سنگ
تصویری از هم وزن
تصویر هم وزن
فرهنگ فارسی عمید
هم وزن
(هََ وَ)
هم سنگ. دو چیز که دارای سنگینی برابر باشند. (یادداشت مؤلف) ، دو شعر که در یک بحر عروضی تام یا با زحاف همانند ساخته شده باشد
لغت نامه دهخدا
هم وزن
جوسنگ به قسطاسی بینجم راز موبد که جو سنگش بود قسطای لوغا (خاقانی) دو یا چند کس یاچیز که دارای یک وزن باشند (نسبت بهم)، دو یا چند شعر که از یک بحر باشند: این مثنوی هم وزن مخزن الاسرار نظامی است
فرهنگ لغت هوشیار
هم وزن
مساوی، هم ترازو، همسنگ، هم میزان
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم دین
تصویر هم دین
دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند، هم کیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم سخن
تصویر هم سخن
متفق در سخن و گفتگو، هم صحبت، هم کلام، هم زبان، هم آواز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم شان
تصویر هم شان
هم رتبه، هم طراز، هم درجه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پر وزن
تصویر پر وزن
از تقسیم بندی های وزن ورزشکاران بعد از خروس وزن
فرهنگ فارسی عمید
(هََ وَ طَ)
هم میهن. دو تن که به یک کشور تعلق دارند
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم گون
تصویر هم گون
همرنگ، هم لون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم وطنی
تصویر هم وطنی
هم مهینی
فرهنگ لغت هوشیار
مایعی که از مواد مختلف باشد که با آلتی در هم آمیختن، چنانکه آش را با چمچه یا قاشق هم زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سخن
تصویر هم سخن
یک زبان، همزبان، هم آواز، یکدل، متفق القول
فرهنگ لغت هوشیار
دو تن که با یکدیگر شان و مقام برابر دارند، هم رتبه، هم درجه، هم مقام، هم تراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم چین
تصویر هم چین
همچنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم حزب
تصویر هم حزب
همساز همسازمان دو یا چندتن که دریک حزب عضویت دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دین
تصویر هم دین
هم آئین، هم مذهب، هم کیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر وزن
تصویر پر وزن
هر چیز پر سوراخ و شبکه دار: (چرخ پنداری بخواهد بیختن زان همی پوشد لباس پر وزن) (لغ)، آردبیز غربال پرویز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم وطن
تصویر هم وطن
دو یا چند کس که یک وطن دارند هم میهن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم زن
تصویر هم زن
((~. ز))
وسیله ای برای مخلوط کردن، به ویژه مخلوط و همگن کردن مواد غذایی مایع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم زدن
تصویر هم زدن
((~. زَ دَ))
در هم آمیختن، به هم زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از هم رون
تصویر هم رون
هم جهت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم وند
تصویر هم وند
عضو، آبونه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم وطن
تصویر هم وطن
هم میهن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هم فزون
تصویر هم فزون
مجموع
فرهنگ واژه فارسی سره
سبک
متضاد: سنگین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی وزن
تصویر بی وزن
Weightless, Weightlessly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم زدن
تصویر هم زدن
Stir, Whisk
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
Congruent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
congruente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم زدن
تصویر هم زدن
mexer, bater
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی وزن
تصویر بی وزن
невесомый , невесомо
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هم زدن
تصویر هم زدن
revolver, batir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم خوان
تصویر هم خوان
congruente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی وزن
تصویر بی وزن
schwerelos
دیکشنری فارسی به آلمانی